دیدگانم همچو دالان های تار.گونه هایم همچو مرمرهای سرد.ناگهان خوابی مرا خواهد
ربود.من تهی خواهم شد از فریاد درد.مرگ من روزی فرا خواهد رسید.روزی از این تلخ و
شیرین روزها.روز پوچی همچو روزان دگر.سایه ای ز امروزها.دیروزها...
دیدگانم همچو دالان های تار.گونه هایم همچو مرمرهای سرد.ناگهان خوابی مرا خواهد
ربود.من تهی خواهم شد از فریاد درد.مرگ من روزی فرا خواهد رسید.روزی از این تلخ و
شیرین روزها.روز پوچی همچو روزان دگر.سایه ای ز امروزها.دیروزها...